محبوبه عظیم زاده | شهرآرانیوز؛ سروش حبیبی، مترجم کهنه کار کشورمان، در یکی از گفت وگوهایش در پاسخ به این سؤال که چه زمانی را طی یک روز به ترجمه و نوشتن اختصاص میدهد، میگوید: «همیشه، از ساعت ۶ صبح تا هر وقت بشود.» این فقط یک بخش از داستان پرفراز و نشیب مترجمی است، بخش پرزحمت آن. قسمتی که در آن مترجم، لابه لای انبوهی از فرهنگ لغتها و دایره المعارفها نشسته و با دقت، وسواس و ریزبینی تلاش میکند بهترین کلمهها را انتخاب کند، بهترین جملات را بسازد و با پایبندی به متن اصلی، رساترین مفهوم و معنی را به خواننده منتقل کند؛ اما روی دیگر این ماجرا چیست؟
یک عده کپی کار ذره بین به دست با همراهی هم پالگیهای خود، چشم دوخته اند به بازار نشر تا ببینند چه آثاری به بازار راه پیدا میکند و کدامها پرفروش میشود تا هرچه سریع تر، آن کتاب را با اسم و رسم خودشان وارد بازار کنند. تنها با تغییراتی محض خالی نبودن عریضه در متن، نام مترجم و طرح جلد و البته برای دور زدن قانون کپی رایت. اتفاقی که چند صباحی میشود بیش از پیش رخ نشان میدهد و همین باعث شده است؛ کارشناسهای حوزه ادبیات بگویند که بله، در این صنعت هم پای مافیا در میان است. فقط به عنوان یک نمونه بد نیست بدانید که تاکنون از رمان معروف صدسال تنهایی، ۴۳ ترجمه مختلف ارائه شده است.
سالنهای فرودگاه، ایستگاههای مترو، کتابهای پخش وپلاشده سر فلان چهارراه یا کوچه و خیابان و پلتفرمهای پخش و فروش کتاب به صورت مجازی که اتفاقا در حوزه فروش محصولات حسابی معروف هستند. همه اینها بسترهایی است مملو از کتابهای معروفی که ترجمه ابتدایی آن به سرعت در بازار نشر و کتاب خواندنی شده است.
برادران کارامازوف، دختری که رهایش کردی، ملت عشق، جزء از کل، عامه پسند، بیگانه، ناطور دشت، من پیش از تو، بابالنگ دراز به علاوه کلی عنوان دیگر، همه قربانیان همین جنایتی هستند که اگر به دنبال خرید آنها از مراکز و فروشگاههای معتبر باشید، ممکن نیست بتوانید آنها را با قیمتهای پایین پیدا کنید. در صورتی که در این مراکز پخش فلهای کتاب، میتوانید این کتابها را از ۱۰ درصد تا ۸۰ درصدتخفیف پیدا کنید. تابه حال ناشران زیادی قربانی این ماجرا بوده اند. ناشرهای معروف و معتبری مثل «چشمه»، «ققنوس»، «آموت»، «ماهی»، «خوارزمی»، «امیرکبیر»، «کوله پشتی»، «کتاب مجازی» و ....
همین چند روز پیش بود که یاسر نوروزی، نویسنده و خبرنگار حوزه ادبیات، با انتشار پستی در صفحه اینستاگرامش دست به افشاگری بزرگی زد و ناشران کپی کار را معرفی کرد و باعث شد بعد از مدتها و البته تأثیرگذارتر از هروقت دیگری، دوباره این موضوع سر زبانها بیفتد. موضوعی که به قول خودش: «این قدر مهم است که پایههای ترجمه در ایران را نابود میکند.» او از این نوشت که چند سال است گروهی مشکوک، بازار کتاب ایران را به چرکترین شکل ممکن قبضه کرده اند، در تعداد بالا مجوز نشر گرفته اند و به محض اینکه میبینند کتابی در بازار پرفروش شده است، با عوض کردن جملهها و اصطلاحات، همان کتاب را با مجوز نشر خودش و به اسم مترجمی که اصلا وجود خارجی ندارد، به بازار میفرستند.
آنها چندین و چند مجوز را به نام افراد خانواده و اقوام دریافت و یک کتاب را با نام چندین مترجم فرضی منتشر میکنند، بدون اینکه حق التألیف، حق الترجمه، ویراستاری و دیگر هزینههای پیش از چاپ کتاب را بپردازند و بار زحمتی روی دوششان باشد. از شلم شوربایی بازار کپی کاران همین بس که واژه «ریقو» در ترجمه یکی از آثار پیمان خاکسار، به «ریتو» تبدیل شده و یک شخصیت به شخصیتهای کتاب اضافه شده است!
او در صحبت هایش از برخی از این انتشاراتیها و نویسندهها مانند؛ «آزرمیدخت»، «آتیسا» و «نیک فرجام» نام برد که هرکسی میتواند با یک بررسی اجمالی در بسترهای فروش آنلاین کتاب در فضای مجازی متوجه شود انواع و اقسام کتابها با موضوعهای مختلف روان شناسی، رمان و ... از سوی آنها به بازار فرستاده میشود! در ادامه هم همان طورکه میشود حدس زد، این افشاگریها با واکنشهای عجیب و غریبی همراه شد.
نوروزی در پستها و استوریهای بعدی گفت که عدهای از نزدیکان همین نشرها او را به پول گرفتن، باندبازی، فالوور جمع کردن و کسب شهرت متهم کرده اند. او همچنین در بخشی از گفت وگویش با «تسنیم» از این گفت که: «انتشار این پست موجب شد که این ناشران در نظرات و تماسهای تلفنی شروع به تهدید و شکایت کنند، حتی یکی از آنها در تماس تلفنی من را تهدید جانی کرد.» بعد از آن خبرگزاری تسنیم و خیلیها تمام قد از او دفاع کردند و حتی کانون وکلا در بیاینهای از او حمایت کرد.
بسیاری از کارشناسان و فعالان حوزه ادبیات براین باورند؛ وزارت ارشاد برای جلوگیری از این روند باید با عزم راسخ تری وارد عمل شود. یاسر نوروزی هم در صحبتهای خود به این نکته اشاره کرد که دادستان میتواند به عنوان مدعی العموم علیه اینها وارد عمل شود، چون ناشران و مترجمان فراوانی علیه شان مدرک دارند.
ارسلان فصیحی، مترجم رمان ملت عشق نیز که اتفاقا کتابش جزو همین پرفروشها بود و قربانی ناشران کپی کار، در گفت وگویش درباره همین موضوع میگوید: «تنها راه مقابله با این موضوع، این است که دولت ایران، عضو کنوانسیون «برن» شود تا قانون کپی رایت در کشورمان به اجرا دربیاید. (کنوانسیون برن کشورهای امضاکننده را که در متن معاهده به نام کشورهای عضو اتحادیه شناخته شده اند، ملزم میکند که آثار پدیدآورندگان دیگر کشورهای امضاکننده را همچون آثار پدیدآورندگان تبعه خود مورد حمایت کپی رایت قرار دهد.)
آن زمان فقط کسی که مجوز ترجمه و نشر یک کتاب را از ناشر خارجی بگیرد، میتواند آن را در ایران چاپ کند. مابقی هم اگر چنین کاری کنند، قانون کپی رایت را نقض کرده اند که جرایم مختلف برایشان در نظر میگیرند. منتها اجرای این قانون در ایران راحت نیست، ولی به هر حال باید از یک جایی شروع کرد.»
حالا به نظر میرسد همین موضوع، بهانه خوبی شده برای همراهی بسیاری از مترجمان، اهل ادب و عموم مخاطبان برای یک حرکت گروهی علیه رونق دادن به بازار کپی کاران. بسیاری از کاربران با توصیههایی نظیر اینکه «فریب تخفیفها را نخورید.» یا «تخفیفها همیشه نشانه خوبی نیستند.» سعی دارند در روند این آگاهی رسانی سهیم باشند. ضمن اینکه بعد از شکل گیری این جریان، فروش کتابهای بی کیفیت و گاهی سرقت شده ازسوی مافیای نشر، فقط در یکی از پلتفرمهای بزرگ فروش کتاب، از روزانه ۲۰۰ کتاب به ۱۰ کتاب رسیده است. این خبر را بگذارید کنار خبری که هفته اول تیر ۱۴۰۱ حسابی سروصدا کرد؛ اینکه کتاب، دومین کالای پرجست وجوی مردم ایران در سال ۱۴۰۰ در یکی از مراکز فروش محصولات معروف آنلاین بود.